۱۳۸۹ خرداد ۶, پنجشنبه

فرش استان مركزي در مسير نابودي

هفته نامه «نامه امیر» - زهره تركماني: “ حركت با چراغ خاموش دولتمردان در مسير احيا فرش دستباف و قصه فراموش شده هنرمندان "

دو دانه قرمز ،‌سه تا آبي ، چهار دانه سفيد ، سه تا آبي - بزن دوباره چهار بار ، دو دانه قرمز ، سه تا آبي ..... صداي آهنگين و موزون دختران نوجوان و زناني كه در عنفوان جواني به پيري نشسته‌اند با صداي كوبش سخت شانه بر گره‌هاي زرين كه هر يك حكايتي از قصه‌هاي ناگفته در دل دارند در هم مي‌آميزد و چون سرودي خوش‌آهنگ كه در آن حزني پنهان نهفته از لابلاي در‌هاي چوبين و پنجره‌هاي كوتاه كارگاه بافت به گوش مي‌رسد .

تلالو نور خورشيد كه سپيده صبح را سلام گفته از روزنه‌هاي باريك خود را به دار قالي مي‌رساند ، تا بر درخشش هنر سرانگشتان كوچكي كه زبر و ضمخت شده‌اند بيفزايد . در كارگاه‌هاي قالي بافي شركت فرش اراك و در اتاق‌ هاي 12 ، 15 و 24 متري بر روي چوب‌هايي كه به عنوان نشيمنگاه در كنار دارهاي كوتاه و بلند تعبيه شده‌اند روزي گروه منظم دو نفره ، سه نفره و چهار نفره‌اي كه دستانشان با يك آهنگ و با يك صدا با سرعتي يكنواخت خامه‌هاي رنگين را گره زده ، با چاقو بريده و سپس با ضربه يكنواخت شانه مي‌كوبيد به گوش مي‌رسيد و در ميان آن موسيقي درد و اميد صف‌هاي منظم نخ‌هاي رنگ شده آويخته كه از آنها قطره‌هاي زمردين ، فيروزي و لاجوردي بر زمين چكيده و نقش مي‌بست هارموني زيبايي از رنگ و آهنگ را در فضاي گسترده شركت فرش اراك به تصوير مي‌كشيد ...


برخی از مطالب این هفته نامه امیر
امروز اما از آن همه زيبايي و تكرار صدا و بوي خوش خامه آميخته در آب جوشان و گياهان رنگي هيچ اثري در فضاي 3500 متري شركت فرش نمي‌توان يافت . هيچ اثري از كارگاههاي قديمي به چشم نمي‌خورد و از ساختمان نوساز كنوني كه در اتاق‌ هايش بسته شده حتي زوزه باد نيز به گوش نمي‌رسد .

شركت فرش اراك كه روزي با 1200 دار قالي ، رنگرز‌خانه ، كارگاه رفو و .... به هنر فرش دستباف جان مي ‌بخشيد كم‌كم رو به تعطيلي مي‌گذارد و تنها با 4 نيرو ، يك رئيس، يك حسابدار ، يك كارشناس فني كه راننده و انباردار و مأمور تداركات نيز مي‌باشد و يك نيروي خدماتي آخرين نفس‌هاي بودن را شماره مي‌كند .

" از 1200 دار قالي ديروز كمتر از 180 دار باقي مانده "

حقدادي رئيس سابق شركت فرش اراك كه از شركت فرش به عنوان اولين مركز رسمي ساماندهي مبحث فرش دستباف در كشور از گذشته‌هاي بسيار دور ياد مي‌كند مي‌گويد : زمين شركت فرش اراك به وسعت 3500 متر توسط مرحوم يدالله تركماني درسال 1330 خريداري و بناي اوليه آن در ساختماني نه چندان بزرگ براي بخش اداري و كارگاههاي توليد و بافت ، طراحي ، رنگرزي ، انبار نگه‌داري خامه و ... شكل گرفت .

حقدادي بزرگترين فضاها را مربوط به كارگاه‌هاي بافت عنوان كرده و مي‌گويد : تا آن زمان هنر بافت فرش خانگي و سنتي در منازل شهري و روستايي انجام مي‌شد و براي اولين بار در كشور مرحوم تركماني با شناسايي هنرمندان زبده و دعوت از آنان براي آموزش كارگاه‌هاي متمركز را در مكان شركت فرش احيا كرد وبا توسعه اين كار در مدت زماني بسيار كوتاه چند دار قالي و تعداد انگشت شمار بافنده را به 1200 دار و بيش از 1500 بافنده در سراسر شهرستان اراك رساند .
حقدادي كه مرگ تدريجي هنر فرش را حاصل بي برنامگي مسئولان مرتبط حوزه فرش به اين هنر بومي و ملي و به انزوا كشانده شدن شركت فرش ايران كه در ابتدا بصورت سهامي 49 درصد خصوصي و 51 درصد دولتي اداره مي‌شد مي‌داند از تعطيلي كارگاه‌هاي بافت شركت ( متمركز ) و بافت‌هاي خانگي ( نيمه متمركز ) با حسرت سخن به ميان آورده و اظهار مي‌دارد : از آن همه كارگاه و بافنده شركت امروز كمتر از 180 دار قالي و با همين تعداد بافنده در استان باقي مانده كه ناشي از ضعف مديريت و تكيه صرف بر صادرات نفتي و بي‌توجهي به اين هنر درآمدزا مي‌باشد .

او از فرش‌هاي شركت به عنوان محصولات هنري آنتيك و عتيقه ياد مي‌كند و مي‌گويد : سالهاست كه مسئولين به دنبال شناسنامه‌دار كردن فرش هستند در حالي كه اين امر از ايام ديرين و از زمان تولد شركت فرش در كشور به مرحله اجرا درآمده و امروز در هر كجاي دنيا كه فرش ايراني محصول شركت فرش وجود دارد داراي شناسنامه بافت است كه در آن به جز مشخصات نقشه و طرح ، نام هنرمند بافنده كه شايد امروز همراه با رنج و گذشت ايام به ديار خفتگان كوچ كرده و يا در محروميت در انزوا روزهاي زندگي را شماره مي‌كند آمده است .

حقدادي رقم صادرات و درآمد حاصل از فروش فرش را كفه سنگين درآمدي كشور در گذشته مي‌داند و با آهي از سر حسرت تعطيل شدن صادرات فرش و زدن چوب حراج به شركت فرش ايران براي اجراي آن چه خصوصي سازي و اصل 44 عنوان مي‌كنند را مجلس ختمي خاموش بر دارهاي آويخته فرش مي‌داند .

اين پير هنر در كنار سوء مديريت موازي كارهاي صورت گرفته در راستاي هنر فرش دستباف از طريق نهادها و سازمانهاي ديگر ، واگذاري شركت به سازمان بازرگاني بي توجه با بحث صادرات و وابستگي صرف به صادرات نفتي ، شرايط غير استاندارد كارگاههاي بافت موجود ، مشكل بيمه بافندگان و هنرمندان عرصه فرش را از جمله علل اصلي زوال و نابودي اين هنر در كشور و در استان مركزي مي‌داند و معتقد است اگر بودجه و اعتباري كه براي فرش هزينه مي‌كردند را در جهت حمايت شركت فرش كه قدمت ديرينه در توليد فرش با كيفيت و با كميت بالا داشت مي‌دادند با تربيت هنرمندان آموزش ديده در كنار مديران دوره ديده اين هنر روي پا مي‌ماند و هنوز در بازارهاي جهاني حرفي براي گفتن داشت.

او مي‌گويد : هنوز در فروشگاههاي معتبر عرضه فرش در دنيا فرشهاي ساروق ، مستوفي و گل بته اراك زينت بخش ديوارهاست و حرفي براي گفتن دارد.

" شركت فرش اراك و 3 نيرو "

هرچند اتاق‌هاي خالي و در بسته ، كارگاههاي بدون بافنده و محوطه خالي ساختمان 3000 متري شركت فرش كه در بازسازي كمي عقب نشيني داشته نيز از تعطيلي اين مركز قديمي توليد فرش حكايت مي‌كند اما صحبت‌هاي سروش رئيس كنوني شركت فرش اراك كه همين تعداد را هم زياد مي‌داند بر حقيقت تلخ مرگ تدريجي صنعت فرش دستباف در تنها مركز سامان‌دهي اين هنر كه قدمت ديرينه داردمهر تاييد مي‌زند .

سروش كه در كنار يك حسابدار و انبارداري كه هم ناظر فني هم كارپرداز و هم راننده شركت است بر توليد در كارگاههايي خارج از شركت ( غير متمركز و خانگي ) 180 بافنده را تحت پوشش دارد مي‌گويد : اين اقدام در راستاي كوچك سازي دولت انجام شده و مشكلي از نظر كاري نداريم . او تهيه خامه و تارو پود و دار و سركشي به بافندگان را با همين نيروها كافي دانسته و مي‌گويد : به زودي شركت فرش به بخش خصوصي فروخته مي‌شود و زمزمه‌ها از قيمت‌گذاري 80 ميليارد توماني اين شركت در بازار سهام خبر مي‌دهد .

" صادرات صفر فرش در سال 88 "

در حالي كه شركت فرش كه تنها توليد كننده فرش‌هاي شناسنامه‌دار و با كيفيت بالا از ديرباز بوده آخرين روزهاي رو به تعطيلي رفتن را شماره مي‌كند رئيس سازمان بازرگاني استان مركزي كه عهده‌داري اداره فرش در اين سازمان با تصميمات جديد دولت نهم به سازمان متبوعش واگذار شده و امروز به عنوان متولي صنعت فرش دستباف بطور رسمي فعاليت دارد از ركود توليد و حضور در بازارهاي جهاني فرش‌هاي استان خبر مي‌دهد و مي‌گويد : در سال 82 با روند نزولي صادرات متاسفانه در سال 88 عدد صادرات ما نزديك به صفر بود

" مشكلات بانكي مانعي در مسير توسعه توليد "

فراهاني يكي از توليد كنندگان فرش دستباف كه چهار كارگاه متمركز در يكي از شهرهاي استان دارد به عنوان يكي از كارمندان بازنشسته شركت فرش مي‌گويد : اگر مسئولين به جاي موازي‌كاري در بحث اختصاص اعتبارات توليد فرش دستباف در جهاد ، كميته امداد ، بازرگاني و ... هزينه را در يك جا صرف كرده و به شركت فرش بها مي‌دادند رقباي جهاني نمي‌توانستند اين گونه به بازار فرش ايران لطمه وارد سازند .

او بالا بودن هزينه تمام شده توليد ، پائين بودن دستمزد بافندگان، استفاده از مواد اوليه نامرغوب و بي‌توجهي به كيفيت توليد فرش را در كنار دستبرد جهاني توليدكنندگان در چين ، هند و ... از نقشه‌هاي ايران به نام خودشان و جانشين شدن فرش ماشيني به جاي دستباف در داخل را از مهمترين عوامل ركود توليد و حذف فرش ايران در بازارهاي جهاني دانسته و مي‌گويد : حمايت‌هاي دولت از توليد كننده فقط در قالب تسهيلات است كه قوانين بانكي موجود ، سود بالا و مدت پرداخت كوتاه ( تسهيلات 20 تا 50 ميليون توماني با سود 12 درصد و بازپرداخت 24 ماهه ) دست توليد كننده را براي توليد مي‌بندد .

" بيمه درماني نياز گم شده بافندگان در تصميم گيريهاي كلان كشوري "

بافندگان كه در چرخه توليد فرش دستباف عنصر حياتي و جان دهنده اين هنر زيبا هستند و فرش جان و روح خود را از سرانگشتان مجروح و زخم ديده آنان يافته است مظلوم‌ترين بخش اين چرخه از توليد تا عرضه هستند . نرگس كه در جشنواره فرش دستباف به عنوان يك بافنده هنرمند در صندلي حاضرين جاي گرفته و به گفته خودش بافت فرش را از 5 سالگي شروع كرده چشمان قرمز شده‌اش را كه در پشت شيشه ذره‌بيني ضخيم پنهان شده از نگاههاي خيره‌ ام مي‌دزدد و مي‌گويد : مادرم مرا بغل مي‌كرد و روي چوب دار كنار قالي مي‌نشاند تا گره بزنم و ببافم .

او دستان پر از زخم ، خراشيده ، زبر و قرمز شده‌اش را كه نازكي پوست بر آن هويداست را نشان داده و مي‌گويد : براي آن كه قطرات خون سرانگشتانم بر روي خامه سفيد و رنگي ننشيند مادرم در خراش‌ها خاك تيمم مي‌ريخت تا زود جوش بخورد . او كه امروز از بيماري سل ، درد پشت و كمر ، چشمان كم‌سو شده و ناراحتي‌هاي حاصل از طولاني نشستن در پشت دار در حالي كه كودكي را در شكم حمل مي‌كرده رنج مي‌برد و بايد در آستانه بازنشستگي قرار گيرد چيزي اندك از بيمه بازنشستگي آن چه دولت مرحمت فرموده مي‌داند و مي‌گويد : درآمدم اجازه نمي‌دهد بتوانم خودم را بيمه كنم .

او نيز چون ديگر بافندگان بيمه درماني را فصل گم شده حقوق فراموش شده بافندگان و هنرمندان عرصه توليد فرش دستباف مي‌داند در خانه نرگس كه از 5 سالگي تا امروز 45 سالگي يك ريز و پي در پي فرش بافته حتي يك ذرع نيم بافت دست او يافت نمي‌شود و هنوز در خانه‌اي استيجاري هر سال نگران پايان قرارداد صاحبخانه و كوچي ديگر است .

نرگس و نرگس‌هاي ديگر چون او خيلي زودعمري به كوتاهي گل نرگس با رنج‌هاي ناگفته و دردهاي پنهان در دل خاك براي هميشه خواهند آرميد تا هنوز دولتيان بر سر تغييرات جديد براي اعتلاي اين هنر ، مهر تعطيلي بر سر در يك سازمان زده و سازمان نوپاي ديگر را افتتاح كنند تا با جايگزين كردن چندين متولي اداره فرش در بازرگاني ، مركز ملي فرش سازمان بازرگاني ، خانه فرش اتاق بازرگاني ، اتحاديه توليد كنندگان فرش ، تعاوني‌هاي كميته امداد و بهزيستي به جاي شركت فرش ظاهراً هنر فرش دستباف احيا شود !!؟ 

هیچ نظری موجود نیست: