به مرکز شهر که می رسی صفی طویل از اتومبیلهایی را می بینی که انگار تمام شدنی نیست و هر کدام مثل اینکه کار بسیار فوری دارند و حقوق عابران و دیگر رانندگان را فدای کار فوری خود می کنند. چراغ که قرمز می شود اگر بتوانند وسط خیابان و چهار راه نیز نگه می دارند و عابران پیاده باید از میان آنها بگذرند و خود را به سوی دیگر خیابان برسانند.
در حالی که یک متر قبل از خط کشی عابر پیاده در خیابانها و چهار راهها خطی به رنگ نارنجی کشیده شده است که نشان دهنده محل توقف اتومبیلها در زمان عبور و مرور عابران از خیابان است.
ترافیک که می شود ذهن این رانندگان بسیار خلاقیت از خود بروز می دهد! و اگر پیاده رو نیز جا داشت به مانند موتور سواران از آنجا برای دور زدن ترافیک و نشان دادن زرنگی خود به دیگر رانندگان در عبور از ترافیک استفاده می کردند.
البته عابران پیاده نیز بی تقصیر نیستند. رانندگان در سر چهار راه ها و خیابانهای شلوغی مثل قائم مقام و مخابرات دهها ثانیه صبر کرده اند تا چراغ راهنما رنگ سبز را نشان دهد و راه بیفتند اما این عابران که رنگ قرمز و سبز نمی شناسند و هر موقع که صلاح بدانند!! از خیابان رد می شوند و حتی رانندگان را به خاطر بوق زدن و سرعتشان ملامت نیز می کنند.
در این حوزه حرفهای بسیاری برای گفتن هست که یک نمونه اش فیلمی از گیر کردن یک پیرمرد لای نرده های خیابان امام (زیر پل خیبر) و در نزدیکی پل عابر پیاده است که در گوشی های تلفن همراه می توان دید. بعدا درباره این مسائل خواهم نوشت.
در حالی که یک متر قبل از خط کشی عابر پیاده در خیابانها و چهار راهها خطی به رنگ نارنجی کشیده شده است که نشان دهنده محل توقف اتومبیلها در زمان عبور و مرور عابران از خیابان است.
ترافیک که می شود ذهن این رانندگان بسیار خلاقیت از خود بروز می دهد! و اگر پیاده رو نیز جا داشت به مانند موتور سواران از آنجا برای دور زدن ترافیک و نشان دادن زرنگی خود به دیگر رانندگان در عبور از ترافیک استفاده می کردند.
البته عابران پیاده نیز بی تقصیر نیستند. رانندگان در سر چهار راه ها و خیابانهای شلوغی مثل قائم مقام و مخابرات دهها ثانیه صبر کرده اند تا چراغ راهنما رنگ سبز را نشان دهد و راه بیفتند اما این عابران که رنگ قرمز و سبز نمی شناسند و هر موقع که صلاح بدانند!! از خیابان رد می شوند و حتی رانندگان را به خاطر بوق زدن و سرعتشان ملامت نیز می کنند.
در این حوزه حرفهای بسیاری برای گفتن هست که یک نمونه اش فیلمی از گیر کردن یک پیرمرد لای نرده های خیابان امام (زیر پل خیبر) و در نزدیکی پل عابر پیاده است که در گوشی های تلفن همراه می توان دید. بعدا درباره این مسائل خواهم نوشت.
۵ نظر:
سلام دوست عزیز
خسته نباشی. نگرانیهای شما بجاست. اما باید نکته ای را در نظر بگیرید. اینکه خیلی راحت درمورد مردم شهر خودمان بگوییم فرهنگشان پایین است، کار درستی به نظر نمی رسد. البته منکر مشکلات نیستم. اما آیا در بقیه شهرها هم مردم درمورد خودشان اینطور حرف می زنند؟ اگر در برنامه های تلویزیون ایران دقت کنید، می بینید که در همه جای ایران چنین مشکلاتی هشکلاتی هست. نمی گویم نباید حل شود، بلکه می گویم باید با احترام و به دور از توهین و نه مثل آدمهای معمولی حرف بزنیم. شما که اینقدر به اراک علاقه دارید و به درستی نامش را کلانشهر می گذارید، باید با احترام بیشتری درمورد مردم شهرمان و شهرمان حرف بزنید. اگر احترام در کار نباشد، مساله ای حل نمی شود. آن راننده ها و عابران پیاده که موضوع بحثتان هستند و آن پیرمرد روستایی که لای نرده ها گیر کرده برعکس من و شما به اراک علاقه ای ندارند و بیشتر غر زدنهایشان فحش به اراک و مردم اراک است. من و شما باید با آنها فرق داشته باشیم و با احترام درمورد اراک حرف بزنیم و دنبال حل مسائل باشیم. درود بر اراک و شما و همه اراکیهای بافرهنگ. بیایید من و شما بافرهنگ باشیم. موفق باشید.
نمی دانم منظورم را خوب منتقل کردم یا نه. من و شما باید در عین بیان مشکلات، از عنوانهایی احترام انگیز استفاده کنیم. حتی در شهرهای دور افتاده هم مردم درمورد هم اینطور حرف نمی زنند. با عرض پوزش بابت مزاحمت مجدد.
درود دوست عزیزم حبیب
نکته خوبی را اشاره کردی. از این به بعد نصیحت شما را آویزه گوشم خواهم کرد. البته در جایی که من تحصیل کردم مواردی را که گفتم رعایت می کردند ولی به علت اینکه نخواستم مقایسه کنم اسم اون شهر را که اتفاقا خیلی بهمون نزدیکه نیاوردم.
بدرود
سلام دوست عزیز. امروز جوابتان را دیدم. ممنون که پاسخ دادید. اما شهری که شما تحصیل کرده اید، شاید به اندازه اراک مهاجر نداشته باشد. شاید هم داشته باشد ولی همه به آن شهر احترام بگذارند. به هرحال در مطالب دیگر اسم برده اید و مقایسه هم کرده اید. ممنون که به شهرمان لطف دارید. اما مردم اراک فقط به احترام احتیاج دارند وگرنه از همه مردم شهرهای دیگر بهترند. من فقط با این که به اراکی ها بی فرهنگ بگویید مخالفم وگرنه مشکل وجود دارد و همه جا حتی در آن شهر هم کمابیش دیده می شود. نباید آتو دست دیگران بدهیم تا به ما توهین کنند. مشکلات را طرح کنیم ولی با احترام.
درود حبیب عزیز
از اون موقع تا به حال من به نصیحت شما عمل کردم و اگر بایگانی وبلاگ را بگردید دیگر هیچ مورد مشابهی یافت نمی شود. حتی در موارد بسیاری چه در حرف و چه در عمل عشق خود به اراک را نشان داده و خواهم داد.
بدرود.
ارسال یک نظر