به ياد كودكان مظلوم سردشتي
براي بچههاي سرطاني شهرم
به ياد « كمند » كودك ده ساله
كودكان شهر من هر روز بمباران شيميائي ميشوند
هفته نامه «نامه امیر»: “ ليلا هفتم تير 1366 ده ساله بود بمب كه به خانههاي شهر فرود ميآمد با خواهرش به پشت بام ميدويد تا ببيند چند خانه خراب شده و بمب چقدر خسارت زده است . هميشه اين كار را ميكردند از سال 1359 ،نوزده روز بعد از شروع جنگ كه براي اولين بار سردشت بمباران شد . اين بار خرابي اما نيست ، ليلا ميبيند ابري زمين را فراگرفته ، نيم ساعتي بالا ميماند مثل فيلمهاي جنگي نظاميان را ميبيند با ماسكهايي بر صورت . مادرش ميگويد همه دارند به زيرزمين ميروند ، اما آنها چون زيرزميني ندارند به زيرزمين همسايه ميروند .
خانوادههاي ديگر هم آنجا هستند . همه جا بوي سير پيچيده . همه از چيزي صحبت ميكنند ، " بمب شيميايي " . همه فقط ميدانند كه خطرناك است خيلي خطرناك . بوي سير به زيرزمين هم رسيده . پدر با عجله آنها را پشت يك وانت آبي سوار ميكند و از وسط ابر سفيد و در ميان سرفهها و ضجههاي انسانهايي كه يكي يكي ميميرند از كنار لاشه حيواناتي كه جان ميكنند و برگهاي فرو ريخته درختان از شهر خارج ميكند . مردي قوي هيكل كه چشمانش چون كاسه خون است و هي سرفه ميكند به آنها ميپيوندد . مرد در راه آنقدر سرفه ميكند و خون بالا ميآورد كه ميميرد . ليلا ميبيند كه مرد ميميرد . فرداي آن روز به سردشت برميگردند . ليلا دلش غذا ميخواهد . در حياط خانه ميوههاي درخت چشمك ميزند ، ليلا ميوهاي ميچيند ميوه را با دامن لباسش پاك كرده و گاز ميزند . از همان شب خارش گلويش آغاز ميشود . هيچكس به او نگفته بود كه از حالا به بعد همه چيز سردشت آلوده است . ... ليلا چند سال بعد در سن 15 سالگي بيآن كه نامش در ليست مجروحين شيميايي باشد از سرطان خون ميميرد ...
برخی مطالب این شماره هفته نامه «نامه امیر»
- کنسرت استاد شجريان در تهران پس از 2سال
- انگشتنگاري از زائرين ايراني در عراق
- شهردار اراك در گفتگو با نامه امير :عمليات اجرايي پروژه بزرگراه امير كبير امسال آغاز خواهد شد
- پس از نمازجمعه قم صورت گرفت؛توزيع اطلاعيه عليه رئيس مجلس
“ ليلا هفتم تير 1366 ده ساله بود بمب كه به خانههاي شهر فرود ميآمد با خواهرش به پشت بام ميدويد تا ببيند چند خانه خراب شده و بمب چقدر خسارت زده است . هميشه اين كار را ميكردند از سال 1359 ،نوزده روز بعد از شروع جنگ كه براي اولين بار سردشت بمباران شد . اين بار خرابي اما نيست ، ليلا ميبيند ابري زمين را فراگرفته ، نيم ساعتي بالا ميماند مثل فيلمهاي جنگي نظاميان را ميبيند با ماسكهايي بر صورت . مادرش ميگويد همه دارند به زيرزمين ميروند ، اما آنها چون زيرزميني ندارند به زيرزمين همسايه ميروند .
خانوادههاي ديگر هم آنجا هستند . همه جا بوي سير پيچيده . همه از چيزي صحبت ميكنند ، " بمب شيميايي " . همه فقط ميدانند كه خطرناك است خيلي خطرناك . بوي سير به زيرزمين هم رسيده . پدر با عجله آنها را پشت يك وانت آبي سوار ميكند و از وسط ابر سفيد و در ميان سرفهها و ضجههاي انسانهايي كه يكي يكي ميميرند از كنار لاشه حيواناتي كه جان ميكنند و برگهاي فرو ريخته درختان از شهر خارج ميكند . مردي قوي هيكل كه چشمانش چون كاسه خون است و هي سرفه ميكند به آنها ميپيوندد . مرد در راه آنقدر سرفه ميكند و خون بالا ميآورد كه ميميرد . ليلا ميبيند كه مرد ميميرد . فرداي آن روز به سردشت برميگردند . ليلا دلش غذا ميخواهد . در حياط خانه ميوههاي درخت چشمك ميزند ، ليلا ميوهاي ميچيند ميوه را با دامن لباسش پاك كرده و گاز ميزند . از همان شب خارش گلويش آغاز ميشود . هيچكس به او نگفته بود كه از حالا به بعد همه چيز سردشت آلوده است . ... ليلا چند سال بعد در سن 15 سالگي بيآن كه نامش در ليست مجروحين شيميايي باشد از سرطان خون ميميرد .
آن چه خوانديد قصه نيست ، خاطرهاي است از دفتر خاطرات يك كودك 7 ساله ديروز و دختر 30 ساله سردشتي كه امروز رنج سرفههاي پيدرپي و خوني كه از گلويش خارج ميشود سالهاست او را ميآزارد . اگر كودكان ، زنان و مردان سردشتي در جهنم دود حاصل از بمباران شيميايي جان باخته و هنوز جان ميبازند اما كودكان ، زنان و مردان شهر من سالهاست كه نه با گاز خردل و سير و ... بمبهاي شيميايي صدام ،كه با افتخار توسعه شهري و صنعتي شدن و در جايگاه سوم قطب صنعتي كشور قرار گرفتن هر روز در معرض ذرات مرگبار و سمي آلايندههاي شيميايي خطرناك كه از دودكشهاي بلند و كوتاه كارخانجات متصاعد ميشود با بيماري هولناك سرطان و زجر شيمي درماني دست و پنچه نرم كرده و خاموش و بيصدا در گوشه عزلت ميميرند بيآنكه مسئولين سياسي و بهداشتي آماري از مرگهاي ناشي از سرطان و يا رقم واقعي سرطانيها به خصوص كودكان سرطاني استان اعلام كنند همان مسئولاني كه شايد گوشهايشان از حسرت و درد و فغان مادران و پدران فرزند از دست داده و ضجه كودكاني كه بر گور سرد پدر كه از زخم و سوز سينه حاصل كار در كارخانههايي با گازهاي مسموم ، ديگر آسوده شده شيون سر ميدهند پر شده و به جلسات و نشست و برخاستها ، تشكيل كارگروهها و همايشهاي هر ساله براي كاهش آلودگي هواي اراك و جنگ زرگري بر سر اعتبار مصوبه و افزايش آن در سفر اول و دوم دولت نهم براي مصوبهاي كه مهر رئيس جمهوري در پاي آن خورده بسنده ميكنند .
" بيش از 70 كودك مبتلا به سرطان در شهر اراك "
در حالي كه يكي از مسئولين بهداشتي درماني استان كه به لحاظ امنيتي و سياسي بودن موضوع چيزي كه خود آن را بهانهاي براي محفوظ ماندن نامش در گزارش مطرح ميكند ، رقم كودكان مبتلا به سرطان كه به بيمارستان اميركبير ، تنها بيمارستان تخصصي كودكان در استان ، مراجعه ميكنند را بيش از 70 نفر اعلام كرده ميگويد : اكثر اين كودكان از خانوادههاي بادرآمد متوسط يا پائين هستند كه به لحاظ مشكلات مالي قادر به ادامه طول درمان فرزندانشان در تهران ، اصفهان و قم نيستند .
او هزينههاي درماني كودكان مبتلا به سرطان را كه بالغ بر 80 درصد آنان از سرطان خون رنج ميبرند را بسيار سرسام آور عنوان ميكند و با تاسف اظهار ميدارد : تنها بيمارستان تخصصي كودكان در اين شهر پاسخگوي كليه مباحث درماني اين بچهها نيست و با توجه به اينكه متخصص اطفال در بحث سرطان كمتر از دو سال است كه به اين بيمارستان آمده پيش از اين كودكان با پزشكاني با تخصصي غير مرتبط با سرطان خون ويزيت ميشدند .
او آلودگي هواي اراك و فقر تغذيه را از مهمترين علل ابتلا و پيشرفت سرطان در اين كودكان ميداند و ميافزايد : صنعتي شدن اين شهر در حالي كه فاصله كارخانجات تا مركز شهر يا هيچيك از استانداردهاي شهرسازي تطابق ندارد و كارگراني با درآمدهاي پائين ، هجوم آلايندهها و جوامعي با درآمد پائين را براي اين شهر به ارمغان آورده ، معضل دردناكي كه در كنار كمبود امكانات درماني ، وجود تنها يك مركز تخصصي سرطان بيمارستان آيتالله خوانساري كه چند ماهي از بهرهبرداري آن بيشتر نميگذرد و هنوز به كليه تجهيزات نيز مجهز نشده ، به مرگ خاموش و درد بيصداي بيماران سرطاني دامن زده است .
" ثبت 31 كودك در ليست انجمن بيماران سرطاني اراك "
قرباني يكي از اعضاي انجمن بيماران سرطاني اراك تعداد كودكان سرطاني ثبت شده در اين انجمن را 31 نفر ،كودكاني زير 17 سال ، عنوان كرده و ميگويد : اكثر اين كودكان به سرطان خون مبتلا هستند و در پرونده متشكله تعداد معدودي از آنان سوابق فاميلي نيز ديده ميشود .
او عوامل محيطي ،فرهنگي ، آلايندههاي زيست محيطي ، تغذيه و استرس را علت ايجاد و گسترش بيماري در اين كودكان ذكر كرده و ميافزايد : آمار كودكان سرطاني خيلي بيش از اينهاست و ما بارها از دانشگاه علوم پزشكي خواستهايم كه جهت تكميل آماري ، همچنين حمايت انجمن از خانوادههاي اين كودكان آنها را به انجمن معرفي كنند . قرباني ميگويد : انجمن در حد مقدور در بحث هزينههاي درماني اين كودكان را حمايت و بيشتر آنها را براي ادامه طول درمان و استفاده از امكانات رايگان به بيمارستان " محك " تهران معرفي ميكند اما در تامين هزينه برخي از آمپولهاي آنان ، هر آمپول يك ميليون تومان ، كه ماهانه يا هر ماه دوبار بايد تزريق شود . متاسفانه ابزارهاي حمايتي براي خانوادههاي كودكان مبتلا به سرطان وجود ندارد و در بسياري موارد خانوادهها همهي زندگي خود را براي بهبودي فرزندشان فروختهاند اما متاسفانه با مرگ جگرگوشهاشان روبرو شدهاند .
" مسئولين را به خاطر غفلتشان نميبخشم "
خانم بيگلري كه يك سال است در سوگ دختر كوچكش ،پري كوچك تنهايياش ،نشسته و چهرهاش در زجر بيماري 2 ساله كمند10 ساله و فقدان دردناك جگرگوشهاش در جواني به پيري نشسته هنوز وقتي ميخواهد از كمند دختر زيبايش سخن بگويد اشكهايش آرام و پيدرپي بر گونه روان و با بغض پنهان درون ميگريد او در ميان هقهقهاي بريدهاش ميگويد : مسئولين را به خاطر غفلتشان نميبخشم . فرزند من از ذرات مسموم و شيميايي صنايع آلايندهاي كه پنجههاي شومشان گلوگاه اين شهر را به سختي ميفشارد به اين درد مبتلا شد . زجر كشيد و زجر كشيديم ، درد كشيد و بر دردش گريستيم ، پس از هر شيمي درماني بيرمق و فرتوت شد و ما ( من و پدر و برادر و همهي اعضاي خانوادههايمان ) پير شديم .
مادر زجر كشيده به فواصل هر جملهاي كه به ياد نوگل پرپر شدهاش بر زبان ميآورد بيتوجه به اشكهايي كه از درد او ، يك مادر درد كشيده ، بر گونههاي ، گزارش نويس ،ميغلتد با صدايي آرام زارزار ميگريد . او عكس و تنديس سبز ويژه تقدير از برترينهاي زيست محيطي و لوح تقديري را كه محيط زيست به دخترش به عنوان عضو كوچك تشكل زيست محيطي كودكان كشور به نام طلوع سبز برايش تدارك ديده بود تا در همايش 27 خردادماه به اين عضو كوچك هديه كند با حسرت و آه بر سينه پر دردش سخت مي فشارد و با تحكم فرياد ميزند : " نوش دارو پس از مرگ سهراب " ! آنها ميخواستند اين لوح را پس از كليپ زيبايي كه از درد كودكان سرطاني و كمند كوچك من تهيه كرده بودند به دخترم تقديم كنند و من به جاي پرستوي قشنگم كه آرام بال كشيد و رفت بر روي سن رفته و لوح را تحويل گرفتم .
خانم بيگلري با گلايه از محيط زيست و تشكل زيست محيطي كيمياي سبز كه عضو آن بوده اظهار ميدارد : آنها ميدانستند كه كمند ديگر در ميان ما نيست اما در جمع مسئولان كشوري و استاني كه در اين همايش حضور داشتند نگفتند كه سرطان خون او را كه براي حفظ محيط زيست و تلاش براي پيشگيري از ابتلاي كودكاني همسن خودش به اين درد لعنتي عضو تشكل شده است براي هميشه از ما گرفته است . اشكهاي مادر مجال ادامه سخن را نميدهد و تنها مينالد : نميبخشم ، نميبخشم ، نميتوانم مسئولان را ببخشم آنها در برابر همة مردم و خانوادههايي كه با دردي چون من ميسوزند مسئولند .
" 400 هزار بيمار مبتلا به سرطان در ايران "
دكتر محمد اسماعيل اكبري ، رئيس انستيتو كانسر ايران ، در يك گفتگوي رسانهاي ضمن تاييد فقدان سيستم دقيق ثبت سرطان در كشور به استناد آمارهاي شبكه ملي مردمي سرطان ، انجمنهاي مردم نهاد ، رقم مبتلايان را در كشور 400 هزار بيمار مبتلا به سرطان عنوان ميكند . به گفته او عوامل محيطي مهمترين علت ابتلا در استانهاي مختلف كشور است . او نقش آلايندههاي زيست محيطي را از جمله مهمترين عوامل افزايش و استرس و فقر را از بيشترين دلايل سرعت پيشرفت و مرگ اين بيماران ميداند و معتقد است در حالي كه همه دنيا بحث را بر پيشگيري گذاشته نه تنها برنامههاي پيشگيرانه در كشور ما بصورت جدي دنبال نميشود بلكه دولت به جاي برنامهريزي در اين حوزه كارخانههايي همچون كارخانه توليد سيگار ، به رغم آمار بالاي سرطان مري ، راهاندازي ميكند .
" مصوبه پا در هواي كاهش آلودگي هواي اراك "
در حالي كه روزانه دهها تن در روز گازها و سموم آلاينده حاصل از سوختهاي فسيلي و دوكشهاي فاقد فيلتر در هواي شهر اراك متصاعد ميشود مصوبه كاهش آلودگي هواي اراك كه با هدف رفع يا كاستن اين معضل به پيشنهاد محيط زيست تدوين و به تصويب هيأت دولت رسيد به دليل فقدان اعتبارات و نرسيدن هزينههاي اجرائي پا در هواي مانده است و در كنار اين مصوبه كه پس از گذشت سه سال از تصويب مجدد هنوز پيشرفت 30 درصد نيز نداشته زنان ، مردان و كودكان و همه موجودات زنده در اين شهر كه از 2511 واحد صنعتي فعال 7 درصد آن در اراك واقع شده روزانه هواي مسمومي كه آلوده به تركيبات ايزوكربوراتي و ريزفاكتورهاي سرطانزاست استنشاق ميكنند و دور از نگاه مسئولان كه چشمانشان را در پشت شيشه دودي كتمان پنهان ساختهاند آرام آرام در شهري آلوده به فاكتورهاي سرطانزا ،چون شمع سوخته و خاكستر ميشوند .
در حالي كه در نگاه آماري كشوري استان مركزي و شهر اراك آلودهترين شهر كشور و داراي بالاترين آمارهاي مرگ ناشي از سرطان است همه مردان و زنان و كودكان شهرم در زير بمباران هر روز سموم شيميائي روز به روز به مرگ نزديكتر ميشوند و دريغ از ذرهاي احساس مسئوليت !!؟ دستان كوچك دعاي بچههاي سرطاني وقتي در بيمارستان اميركبير به سراغش رفتم در راز و نياز با معبودشان بسوي آسمان بلند است كه :" خدايا كاش تو بهار و تابستون هم هوا سرد بشه و هيچ خونهاي بخاري نداشته باشه تا من مجبور نشم كلاهمو از سر در بيارم . " " خدايا از اين سرم لعنتي شيرين درماني ( شيمي درماني ) متنفرم بگو ديگه شيريني درماني نكنند من را " .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر