۱۳۸۹ مهر ۱۵, پنجشنبه

«کارت قرمز اراک به سرمایه گذاران دروغین»!


«برج شیشه(اراک)»: بناست که از این پس و در بخشی مجزا توهین ها و تحقیرهای خواسته و ناخواسته نشریات را نسبت به اراک و اراکی ها بازگو کنیم. مسلماً انگیزه این کار بهانه جویی ملانقطی وار برای ارباب جراید نیست، بلکه آگاهانیدن آنهاست نسبت به آنچه نمی دانند. وجود رسانه مکتوب در هر منطقه ای، خود موهبتی فرهنگی ست که باید قدر دانسته شود. اما گاه پیش می آید که ارباب جراید اراک با ذکر جمله یا بندی، بند شهر را به آب دهند و ناغافل ضربه ای بر پیکره شهر وارد کنند. کسی با انتقاد مخالف نیست؛ اساساً وبسایت برج شیشه خود با هدف انتقاد سر برآورده است. آنچه باید کنار گذاشته شود، الفاظی مخرب و موهن است که ریشه شهر و همشهریانمان را می زند.

یکی از مداخل پیشین را "خبطی به نام..." خواندیم. زیرا بر آنیم که این قبیل اشخاص، خبط اند، خبطِ خود ما. بیش و پیش از آن کارگردان، باید خود را ملامت کنیم که نادانسته و ناخواسته اسباب اشتباه او را فراهم آوردیم. وقتی خودمان در روزنامه هایمان می نویسیم:"اراک روستایی بزرگ است" یا چیزهایی از این دست، مجوز حرف هایی درشت تر را به دیگران داده ایم. توهین به اراک از زبان هر کسی، در هر موقعیت و هر شرایطی ناپذیرفتنی است.

اولین گفتار از این دست را به مطلبی از هفته نامه عطر یاس اختصاص داده ایم. اما روشن است که جراید دیگر را نیز در مداخل دیگر به نقد خواهیم گذارد ـ البته اگر چنین غفلت هایی از جانب ایشان صورت گیرد. ملاحظات سیاسی نیز دخلی در کار ما نخواهند داشت. به دیگر سخن از این پس نشریات چپ و راست محلی در بوته نقد ما قرار خواهند گرفت. به امید اعتلای روزافزون اراک...

در شماره 278 نشریه عطر یاس از زبان سرمایه گذارانی که برای سرمایه گذاری در اراک با مسئولان به توافق نرسیده بودند، الفاظی بسیار موهن درباره شهرمان نشر یافته است. شگفت آنکه این دوستان سرمایه ای جز دشنام صرف این شهر نکرده اند و با لحنی طلبکارانه از اراک سخن گفته اند. تحلیلهای ناصواب ایشان از اراک و "روستا" خواندنش شاهد این مدعاست.

کارت قرمز اراک به سرمایه گذاران دروغین

بسیار به چشم و گوش خویش، دیده اید و شنیده اید که چگونه هر امر مربوط و نامربوطی دستاویزی قرار می گیرد برای اهانت به این شهر و مردمانش. شلوغی اول صبح بانک ها باشد یا ترافیک عصر، فرقی نمی کند. بنا به توهین که باشد به طرفة العینی بهانه اش جور می شود، حتی آنجا که ظاهراً مراد خدمت به شهر و توسعه آن است.

فقط اگر کمی گوشهایتان را تیز و چشمانتان را باز کنید، بی هیچ چراغی رد توهین ها و تحقیرها را در همه جا می توانید سراغ بگیرید. به هیچ گشتن و یافتنی نیازی نیست. کافی است چون ما گاهی هفته نامه های شهر را تورق کنید.

همیشه گزارش هایی چون "کارت زرد سرمایه گذاران به اراک" یافت می شود تا در ظاهر رفع موانع سرمایه گذاری در اراک، همچون مسافر تاکسی یا مشتری بانک، شهرمان را از ناسزا بی نصیب نگذارد. در گزارش مذکور اگر چه به این واقعیت که، سرمایه گذاری در هر شهری تابعی است از وضع عمومی کشور، اشاره شده اما لحن کلی گزارش و نیز عنوان آن که در صفحه اول هفته نامه بزرگ شده است، چنان می نماید که گویی مشکل فرار سرمایه گذاران را باید در ذات این شهر جست و جو کرد و نه حتی سنگ اندازی مسئولان. لابد با خود می گویید مته به خشخاش می گذاریم و بهانه می تراشیم.

می دانیم باور نمی کنید، چون ظاهراً موضوع ساده تر از آن است که صاحبان "عطریاس" از درکش عاجز باشند و ندانند که جذب سرمایه تابع قوانینی است که هیچ یک ربطی به ذات شهر ندارد. اما وقتی از زبان سرمایه گذاری به نام حمزه و در پی آن کارشناسی به نام سعیدی موضوع را بررسی می کنند، حق را به ما می دهید.

شوربختانه عزیزِ سرمایه گذار، حمزه را زیارت نکرده ایم و چشممان به جمال ایشان روشن نشده است تا بدانیم چه آش دهان سوزی است. و مهم تر اینکه نمی دانیم حضرت ایشان عالم به کدامین علوم شهری است، که اینگونه بادی به غبغب می اندازد و اراک را "روستایی بزرگ" می خواند "که هنوز گسترش نیافته است". آیا او از جایگاه یک جامعه شناس شهری، شهرمان  را یک روستای بزرگ یافته است یا از منظر مهندسان شهرساز؟ و اگر صرفاً یک سرمایه گذار است برای او چه فرقی می کند روستایی دور افتاده را آباد کند یا خشتی دیگر بر خشت شهرهای آباد نهد؟

اگر بر جای جامعه شناسان و مهندسان و معماران شهری، با معیار شهرهای توسعه یافته، به قضاوت بنشینیم، هیچ یک از شهرهای ایران را نمی توان شهر خواند. از این منظر اساساً قصۀ ما عقب مانده های جهان توسعه نیافته مثنوی هفتاد من و پر غصه ای است که اینجا و آنجا، از آن بسیار شنیده اید و نیازی به واگویی ندارد. غرض تنها تذکری است دوباره بر این امر بدیهی که از منظر عالمان شهری میان اراک و تهران و .... چندان فرقی نیست. همه با اَشکال متفاوت دچار دردی مشترک اند؛ شهرهایی در حال دست و پنجه نرم کردن با بحران ناشی از فرایند دوران گذار به وضعیت تثبیت شده ای که مدرنیته اش می خوانند. نمی دانم حمزه کدام استان را برای سرمایه گذاری به اراک ترجیح داده که آسمانش از رنگی دیگر است و روستایی بزرگ نیست.

اگر از منطق اقتصاددانان و سرمایه گذاران نیز پیروی کنیم، باز هم آنچه اهمیت دارد تنها سود و صرفه ای است که باید نصیب سرمایه گذار شود، و مکان از آن حیث که این سود و صرفه را تضمین می کند اهمیت دارد. سرمایه گذار هر آنجایی است که امنیت لازم برای سرمایه گذاری وجود داشته باشد و سود و صرفه تضمین شود؛ خواه روستایی بزرگ باشد یا شهری کوچک. نیازی به گفتن نیست که اراک نه روستایی بزرگ است و نه شهری کوچک،بلکه شهری  بزرگ است که در تولید ملی سهمی عمده دارد.

حقیقت آن است که اینگونه توهین ها هیچ ربطی به سرمایه گذاری و سرمایه گریزی ندارد. تنها زخم زبانی است بر پیکر بی دفاع شهرمان. از همه سرمایه های حمزه و امثال او نصیب این شهر و مردمانش چیزی جز این زخم زبان ها نیست. و البته کرور کرور منت که "ما خواستیم کمکتان کنیم شما لایقش نبودید، چون اینجا اراک است."

در تمام کلی گویی های عطریاس باید ایران را به جای اراک نشاند تا گزارش تهیه شده ـ اگرچه نخ نما ـ حرفی برای گفتن داشته باشد، وگرنه از این گزارش ها آبی برای شهر گرم نخواهد شد. تنها بر این پندار باطل دامن زده می شود که اراک و اراکی لیاقت پیشرفت و توسعه را ندارد. وانگهی کیست که نداند از سهم مسئولان شهری همچون شورای شهر در اداره شهرها تنها نامی باقی مانده است و کسی پیشرفت و عقب ماندگی شهرهای ایران را به پای ساکنانش نخواهد نوشت.

حکایت ما و این گزارش مصداق آش نخورده و دهان سوخته است؛ پای سرمایه ای که به اینجا باز نشد هیچ، حرمت و احترام اراک و اراکی نیز رفت...

تکمله:

1-این مطلب بسیار پیش از ماجرای آن کارگردان کذایی تولید شده بود. اما به دلیل فوریتی که مسئله اخیر داشت، انتشار آن را تا به امروز به تأخیر انداختیم.

2-چنانکه در متن نیز توضیح داده ایم، امثال حمزه و سعیدی مشکلاتی را به اراک منسوب می دارند که عمومی و کشوری است و به شهر ما اختصاص ندارد. به هر روی چون اراک هم، همانند هر شهر ایرانی دیگری، در مجموعه بزرگتری به نام ایران قرار گرفته است، درست همانند همان شهرها از مشکلات این مجموعه بزرگتر بی نصیب نمی ماند. برای مثال عدم ارتباط صنعت و دانشگاه که سعیدی ذکر می کند، درد مشترک تمامی ایران است و ربطی به این شهر و آن شهر ندارد.

3-این نشریه همانی است که پیش از این اراکی ها را استادِ کار خراب کردن خوانده بود. به مدخل همشهریان عقلایی مراجعه فرمایید.

4-نشر گزارش مذکور در عطر یاس (+) باعث شد فردی با نام توهین آمیز "روستاوند سلطان آبادی" این دیدگاه توهین آمیزتر را به زبان آورد:«بالاخره نباید یادمان برود که اینجا هنوز هم همون سلطان آباد است!!»

5-آقایان حمزه و سعیدی و ایضاً مسئولان عطر یاس خود، اراکی تشریف دارند، یعنی در دامان پرمهر این شهر پر و بال گرفته اند. حاشا به غیرتشان... 

هیچ نظری موجود نیست: