هفته نامه «لاله سرخ»:حدود ساعت بيست و سه روز سي ام آذر ماه سال 1389 بود که از مهماني شب يلدا بر مي گشتيم. به طرف غرب اراک حرکت مي کرديم. به گردنه سيبک (کيلومتر 7 جاده اراک - بروجرد) که رسيديم از آن بالا هيولايي را ديدم که نعره کنان آسمان شهر اراک را نشانه گرفته و با نعره هايش گازهاي سمي و آلاينده مملو از اکسيدهاي گوگرد و نيتروژن و انواع هيدرو کربورها را از حفره بيني هايش که تا 200 متر به طرف آسمان بالا رفته است بر سر مردم مي ريزد. شب چله تازه براي این منطقه آغاز شده است تا در بلندترين شب سال بيشترين آلاينده ها را به مردم اراک هديه دهد.
البته در اين جشنواره محيط ستيز و بيماري زا براي اينکه ديگران هم خودنمايي کنند - در گوشه ديگر سر راه جاده خان ميران کارخانه آسفالت عليرغم داشتن فيلتر از هنر باي پاس استفاده کرده و انواع گازهاي سمي را بر سر مردم بي پناه خان ميران و ضامنجان و سنجان آوار مي کند.
بچه 6 ساله به سرفه مي افتد - مادرش گمان مي کند که سرما خورده است. حال آنکه نمي داند بابت آلاينده هاي اکسيد سولفور و در سايه بي تفاوتي مسئولين کودکش آزرده شده است. برنامه نود شب قبل در ذهنم خطور مي کند. بيخود نيست که همه مي کوشند ورزشکار و فوتباليست و تيم آماده از باقي نقاط ايران به اينجابياورند. چون مي دانند در اين محيط آلوده هيچ کودکي نمي تواند ريه سالمي جهت ورزش حرفه اي داشته باشد. و نبايد از کودکان اراک انتظار جواناني ورزشکار در آينده داشت. في الواقع آيا آندسته جزئي از مسولين شهر که اراکي هستند خانواده هاي خود را در اينجا ساکن کرده اند.؟ آيا خانواده مديران مراکز صنعتی شازند در اراک - شازند - رباط ميل - ضامنجان يا شهرک مهاجران ساکن هستند؟
آيا نمي شود کارخانه آسفالت را که تجهيزات پيچيده و ساختمانهاي اساسي و فرايندي ندارد به جاي ديگري مثلا در شرق اراک منتقل کرد ؟ با توجه به اينکه در شب يلدا و در کنار خانواده بحث بر سر حذف يارانه ها بود با خودم فکر کردم آيا نيروگاه که قرار است برق را به قيمت تمام شده به مردم بفروشد. هزينه تخريب محيط و زندگي مردم ساکن پيرامونش را مي پردازد. آيا هزينه تخريب مزارع و منابع آب کشاورزان منطقه را مي پردازد؟ آيا مردمي که اينچنين محيط و سلامت خود را در معرض خطر قرار داده اند بايستي به همان اندازه که ديگران در بهترين نقاط تهران از خدمات اين هيولا استفاده ميکنند بهاي خدمات را بدهند؟
در اين افکار بودم که به روستا رسيدم. گويي به ظلمت وارد شده ام و فقط در روستا شب تاريک است. نه جاده اي ! نه آسفالتي ! نه برقي ! نه روشنايي! هيچ هيچ! اگر قرار است روشنايي معابر شهر ها و جاده ها -که سال تا سال مگر يکبار روستايي از آنها استفاده مي کند- جزء بهاي تمام شده برق باشد و هزينه آنرا از مردمي که در ظلمات روستا قدم مي زنند بگيرندکه بی عدالتی است ! آيا رواست که مردم روستا و نواحي فقير نشين هزينه روشنايي معابر و پارکهاي شيک و پر از چراغ در شهر ها و نواحي ثروتمند نشين شهر ها را بپردازند؟ ناگاه با تکان شديد ماشين از اين فکر نيز خارج شدم . بله در چاله اي افتادم که سه ماه پيش بواسطه نشتي آب کنده شده بود. نشتي که چه عرض کنم فوران آب. بله درست همان چاله اي بود که بيشترين نشتي آب را داشت . آخه ترکيدگي لوله آب و هدر رفتن آن در اين روستا آمار فوق العاده بالايي را دارد ولي اين يکي واقعا از آن ترکيدگي ها بود.
راستي چرا هنوز فکري به حال آن نشده مگر خودم شخصا بيش از بيست بار با مسئولين آب روستایي تماس نگرفتم و آنها نيز البته بيش از بيست بار قول دادند که پيمانکار مربوطه را جهت ترميم ميفرستيم . لابد هم مي آیند درست ميکنند دوباره خراب ميشود آخه مسئولين بهتر ميدانند که اين منطقه دچار فقر آب هست و قطره قطره آن نعمت است و نبايد آن را هدر بدهند . راستي هزينه اين هدر دادن آبها را هم از مردم ميگيرند؟
آري - هوا - زمين و منابع و ثروت اين مرز و بوم در هال هدر رفتن و نابودي است و همه در خواب - عجب شب يلدايي ؟ اگر اين افکار شب يلداي مرا پريشان کرد در عوض شبي پر بار براي صنایع این منطقه و کارخانه آسفالت خواهد بود تا در سايه تاريکي آن تا صبح بر محيط و سلامتي مردم بتازند. تا صبح چندين با با صداي سرفه بچه ها از خواب بيدار شدم . سرفه هايي که بواسطه استنشاق اکسيدهاي گوگرد اهدايي شب يلداي به بچه ها ايجاد شده بود. ساعت شش صبح بعد از نماز بيرون آمدم ديدم همچنان فوران دود از دودکش هادر حال يکه تازي جهت نابودي محيط ميباشند. دوربين ديجيتال را برداشته و چند عکس از اين سلحشوري گرفتم - تا شما هم ببينيد و اين خاطره مصور گردد.
اين داستان چندين شب است که تکرار ميشود و شبهاي آتي نيز البته ادامه خواهد داشت همین مارا بس که با گرفتن یقه یکی اژ صنایع فکر کنیم عمر آلودگی شهرمان به سر آمده ؟
مطالب مرتبط
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر