(توضیح ضروری : به علت مسافرت کاری! تا شب عید وبلاگ "اراک ؛ شهر من" به روز نخواهد شد)
وبلاگ افق نو: تقريبا همه امور روزمره مردم اراك به مركز شهر يعني ميدان شهدا ختم ميشود. مردم ناگزيرند براي تهيه مايحتاج و انجام كارهاي عادي خود، حداقل روزي يك بار به ميدان شهدا (باغ ملي سابق) سري بزنند.
در ایران، عبارت «مرکز شهر» و برابر انگلیسی آن یعنی City center در تابلوهای راهنمایی و رانندگی در خیابانها و جادهها به کار میرود اما معمولا مرکز شهر فاقد محدودهٔ معینی است. بطور سنتی مرکز شهرهای ایران شامل بازار و مناطق اطراف آن میشود که هسته قدیمی و اولیه شهر را تشکیل میدهد. در اصل در گذشته شهر ها به صورت شبكه هاي مختلفي بوده در اغلب اين شبكهها تمام خيابانها به سمت قسمت مركزي شهر بود و مردم روزها از حومه شهر به سمت مركز مي آمدند و شبها به خانه هايشان باز مي گشتند(دقیقاْ مانند اراک امروز)
ميدان شهدا كه متاسفانه ناخواسته محل تجمع خدمات شهري شده، چهره زيبايي ندارد. ساكنان اراك و قراء مجاور به وجود تركيب ناموزون و رها شده مركز شهر عادت كردهاند و نسبت به آن حساسيت به خرج نميدهند، اما رهگذران غيربومي استان و ميهمانان اين ديار وقتي به ميدان شهدا ميرسند، از اين همه نابساماني متعجب و حيران ميشوند ... (ادامه مطلب را با کلیک بر روی گزینه زیر بخوانید)
در ميدان شهدا نبش خيابان اميركبير ساختمان مخروبهاي است كه حقير در اواخر دوران شهرداري سيد احمد لطفي در يك جلسه عمومي از احتمال ريزش ساختمان بر سر عابران بينوا به سبب وجود تركهاي عميق با او صحبت كردم. وي همان لحظه با همكارانش تماس گرفت و خواستار بررسي موضوع شد و دستور داد كه اطراف ساختمان را ببندند تا تكليف مشخص شود. چند روز بعد قسمتي از ساختمان ريزش كرد.
حدود سه سال از اين موضوع ميگذرد و اين مخروبه بر چهره مركز شهر همچنان نمايان است. طي اين مدت دو شهردار ، دو سرپرست شهرداری و دو شورا بر اريكه مديريت شهري تكيه زدهاند اما فقط خدا می داند که چرا از تعيين تكليف اين مخروبه عاجز ماندهاند؟ واقعاْ بازسازی یا نما دادن به این مخروبه انقدر مشکل است که باید برای مدت طولانی این مشکل ساده لاینحل بماند !!!
درست روبروي اين خرابه و در ضلع ديگر ميدان شهدا،مکان ساختمان سابق شهرداري و شوراي شهر، چند سال است كه تخريب شده و بر گودالش حصار كشيدهاند. مردم كه نميدانند داخل حصار و گودال چه ميگذرد. ولي آنان كه پز ساخت پاركينگ عمومي و مجتمع تجاري با كمك سرمايه داران گوناگون سر دادهاند، به چند سوال پاسخ بگويند:
ـ برنامه ريزي و اقدامات اوليه اين طرح عظيم توسط ديگران صورت گرفته است. آنان طي اين مدت بر سر گودال چه آوردهاند؟
ـ اگر برنامه ريزي و اقدامات اوليه هم به يد باكفايت!! مدعيان امروزي سپرده ميشد، چند سال يا به عبارت ديگر چند دهه طول ميكشيد تا نقشه بكشند و چاله بكنند؟!
مبادا سازندگان اين پروژه ادعا كنند كار تمام شده و بزودي افتتاح ميشود به نحوي كه فقط خدمتگزاران واقعي ميتوانند آْن را ببينند؟ و روز افتتاح به سبك داستان "پادشاه عريان" هانس كريستين آندرسون، كودكي به خيليها بفهماند كه سرشان كلاه رفته و خيلي هم اهل خدمت كردن نبودهاند!!!
كوچه معروف مرغيها كه زباله دو سمت آن را احاطه كرده است؛ در شان مركز شهر صنعتي و مركز استان مركزي ايران نيست. چرا كسبه اجبار به رعايت نظافت نميشوند و چرا؟......
سنگفرش ظاهرا مدرن اما بيكيفيت، رنگ و رو رفته و تخريب شده پياده رو هم مزيد بر ناتواني در زيبا سازي به علت عدم استفاده از كارشناسان خبره شهرسازي است.
چرا مردمي كه مجبور به استفاده از اتوبوس بعضي از مسيرها هستند بايد دور مجتمع تجاري فردوسي بگردند. چند سال ديگر بايد وقت صرف قانوني يا غيرقانوني بودن اين مجتمع شود (يافتن ارتباط دور مجتمع گشتن با اصطلاح دورت بگردُم اراكيها به عهده خواننده است).
چرا تكنولوژي در اراك ابتر ميشود و پلههاي برقي عابرين پياده هميشه يك سمتش خاموش است. چرا بالا رفتن مردم با استعانت از جريان برق مرحوم اديسون امكان پذير است اما پايين آمدن فقط با لطف و منت گذاري ولي نعمتان غیرممکن؟!!
علت استفاده اين چنيني از تكنولوژي پله هاي برقي چيست؟ نماد ميدان شهدا بهتر از اين ميتوانست باشد يا نه؟
و چرا ... و آیا...
و نکته آخر اين كه زرق و برق، آباداني و ساماندهي شهر و نورانيت و نظم موجود در پوستر تبليغاتي انتخابات شورای شهر، در كجاي شهرم نمايان است؟
اگر توانستيد و يافتيد بگوييد تا قابل فهم باشد كه مرز شعار تا عمل را ما فهم كنيم!!
وبلاگ افق نو: تقريبا همه امور روزمره مردم اراك به مركز شهر يعني ميدان شهدا ختم ميشود. مردم ناگزيرند براي تهيه مايحتاج و انجام كارهاي عادي خود، حداقل روزي يك بار به ميدان شهدا (باغ ملي سابق) سري بزنند.
در ایران، عبارت «مرکز شهر» و برابر انگلیسی آن یعنی City center در تابلوهای راهنمایی و رانندگی در خیابانها و جادهها به کار میرود اما معمولا مرکز شهر فاقد محدودهٔ معینی است. بطور سنتی مرکز شهرهای ایران شامل بازار و مناطق اطراف آن میشود که هسته قدیمی و اولیه شهر را تشکیل میدهد. در اصل در گذشته شهر ها به صورت شبكه هاي مختلفي بوده در اغلب اين شبكهها تمام خيابانها به سمت قسمت مركزي شهر بود و مردم روزها از حومه شهر به سمت مركز مي آمدند و شبها به خانه هايشان باز مي گشتند(دقیقاْ مانند اراک امروز)
ميدان شهدا كه متاسفانه ناخواسته محل تجمع خدمات شهري شده، چهره زيبايي ندارد. ساكنان اراك و قراء مجاور به وجود تركيب ناموزون و رها شده مركز شهر عادت كردهاند و نسبت به آن حساسيت به خرج نميدهند، اما رهگذران غيربومي استان و ميهمانان اين ديار وقتي به ميدان شهدا ميرسند، از اين همه نابساماني متعجب و حيران ميشوند ... (ادامه مطلب را با کلیک بر روی گزینه زیر بخوانید)
در ميدان شهدا نبش خيابان اميركبير ساختمان مخروبهاي است كه حقير در اواخر دوران شهرداري سيد احمد لطفي در يك جلسه عمومي از احتمال ريزش ساختمان بر سر عابران بينوا به سبب وجود تركهاي عميق با او صحبت كردم. وي همان لحظه با همكارانش تماس گرفت و خواستار بررسي موضوع شد و دستور داد كه اطراف ساختمان را ببندند تا تكليف مشخص شود. چند روز بعد قسمتي از ساختمان ريزش كرد.
حدود سه سال از اين موضوع ميگذرد و اين مخروبه بر چهره مركز شهر همچنان نمايان است. طي اين مدت دو شهردار ، دو سرپرست شهرداری و دو شورا بر اريكه مديريت شهري تكيه زدهاند اما فقط خدا می داند که چرا از تعيين تكليف اين مخروبه عاجز ماندهاند؟ واقعاْ بازسازی یا نما دادن به این مخروبه انقدر مشکل است که باید برای مدت طولانی این مشکل ساده لاینحل بماند !!!
درست روبروي اين خرابه و در ضلع ديگر ميدان شهدا،مکان ساختمان سابق شهرداري و شوراي شهر، چند سال است كه تخريب شده و بر گودالش حصار كشيدهاند. مردم كه نميدانند داخل حصار و گودال چه ميگذرد. ولي آنان كه پز ساخت پاركينگ عمومي و مجتمع تجاري با كمك سرمايه داران گوناگون سر دادهاند، به چند سوال پاسخ بگويند:
ـ برنامه ريزي و اقدامات اوليه اين طرح عظيم توسط ديگران صورت گرفته است. آنان طي اين مدت بر سر گودال چه آوردهاند؟
ـ اگر برنامه ريزي و اقدامات اوليه هم به يد باكفايت!! مدعيان امروزي سپرده ميشد، چند سال يا به عبارت ديگر چند دهه طول ميكشيد تا نقشه بكشند و چاله بكنند؟!
مبادا سازندگان اين پروژه ادعا كنند كار تمام شده و بزودي افتتاح ميشود به نحوي كه فقط خدمتگزاران واقعي ميتوانند آْن را ببينند؟ و روز افتتاح به سبك داستان "پادشاه عريان" هانس كريستين آندرسون، كودكي به خيليها بفهماند كه سرشان كلاه رفته و خيلي هم اهل خدمت كردن نبودهاند!!!
كوچه معروف مرغيها كه زباله دو سمت آن را احاطه كرده است؛ در شان مركز شهر صنعتي و مركز استان مركزي ايران نيست. چرا كسبه اجبار به رعايت نظافت نميشوند و چرا؟......
سنگفرش ظاهرا مدرن اما بيكيفيت، رنگ و رو رفته و تخريب شده پياده رو هم مزيد بر ناتواني در زيبا سازي به علت عدم استفاده از كارشناسان خبره شهرسازي است.
چرا مردمي كه مجبور به استفاده از اتوبوس بعضي از مسيرها هستند بايد دور مجتمع تجاري فردوسي بگردند. چند سال ديگر بايد وقت صرف قانوني يا غيرقانوني بودن اين مجتمع شود (يافتن ارتباط دور مجتمع گشتن با اصطلاح دورت بگردُم اراكيها به عهده خواننده است).
چرا تكنولوژي در اراك ابتر ميشود و پلههاي برقي عابرين پياده هميشه يك سمتش خاموش است. چرا بالا رفتن مردم با استعانت از جريان برق مرحوم اديسون امكان پذير است اما پايين آمدن فقط با لطف و منت گذاري ولي نعمتان غیرممکن؟!!
علت استفاده اين چنيني از تكنولوژي پله هاي برقي چيست؟ نماد ميدان شهدا بهتر از اين ميتوانست باشد يا نه؟
و چرا ... و آیا...
و نکته آخر اين كه زرق و برق، آباداني و ساماندهي شهر و نورانيت و نظم موجود در پوستر تبليغاتي انتخابات شورای شهر، در كجاي شهرم نمايان است؟
اگر توانستيد و يافتيد بگوييد تا قابل فهم باشد كه مرز شعار تا عمل را ما فهم كنيم!!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر